وقتی کریسمس رو با اکس روانیت...
P7
استینمو پاره کردم و بستم دور پام و به سمت مخالفی دویدم
کوک ویو
ایستادم و دستامو به کمرم زدم نفسمون بیرون دادم
کوک: دختر من غیر از تو کسی نمیخواستم چطور از صدای نفسام میترسی...
برگشتم خونه و تو اینه به خودم با اون گردنبند نگاه کردم مجابم میکرد برم دنبالش اما خونریزیم نمیزاشت بدوم دنبالش پانسمان دور شکمم رو عوض کردم و گلدون خورد شده رو از رو زمین جمع کردم
کوک:خدا این چه شبی بود دیگه...ساعت ۵ شده و فردا روز دقیق کریسمسه کاش برگرده و باز بهونه بیاره
ا.ت ویو
سیدم به خونه خرابه ای و رفتم داخلش...فرش داشت پام درد میکنه خدا...شیشه رفته توش شاید نباید اینقدر میرفتم
ا.ت: خدا چرا من اینقدر ترسوم
ویو ساعت شش
بالاخره شیشه رو از تو بدنم در اوردم و پامو با برفا شستم و دوباره روشو بستم تا خواستم بخوابم صدایی امد
×اِوان دیشب داشتم تو کوچه سیگار میکشیدم دیدم برفا قرمزه و پسره جئون دستش رو گرفته و شکمش و زانو زده
÷جدی؟زخمش بدتر شده پس...ولی چیکار میکرد بیرون؟
×همینو بگو کدوم کله خری با ....
حرفش با دیدن من نصفه موند
×تو کی هستی؟
ا.ت: من...من...
÷اینجا چیکار میکنی خوشگل خانوم؟بدنت یخ میزنها
×بیا امشب در خدمتت باشیم
ا.ت: شما ها کی هستید؟!چطوری جونگکوک رو میشناسید
÷اوه اوه اوه فکر کنم اینم میشناسش...ببینم چیکارشی
ا.ت: من..خب...همسایشم
جفتشون زدن زیر خنده
×نکنه این خونته خوشگل خخخ
ا.ت: خ..خب
÷هیس بیخیال فرقی نمیکنه که
امد طرفم تا خواست دستمو بگیره آن مشکیای دیدن که زد تو دهنش و یارو که اسمش اِوان بود افتاد اونور
کوک: دستت بهش نمیخوره(صدای خیلی کلفت)
×بَه آقای جئون چطوری...زخمت چطوره
کوک توجهی نکرد و برگشت سمتم داشتم از ترس میلرزیدم اما باز ترس از کوک رو به اونا ترجیح میدم سریع دستامو باز کردم و امدم برم بغلش که....که...با پایی که خورد تو کلیش چند قطره خون ریخت رو برفا
ا.ت: کوککککک(جیغ)
÷رفیق منو میزمی؟
بلند شد و شروع کردن دعوا کردن دو به یک گوشیمو دراوردم و شماره پلیسو زدم و جیغ کشیدم
ا.ت: اگه ولش نکنید زنگ میزنم پلیس(داد)
÷توی هرزه...(کوک زد تو دهنش)
کوک: خفه شو
دو باره به سمت هم حمله کردن و خواستم زنگ بزنم ولی یکیشون گوشیمو از دستم کشید و یه چک زد تو گوشم و افتادم رو زمین
کوک ویو
جیغ کوتاه ا،تو شنیدم و بهش نگاه کردم که سرش خورد با دیوار و افتاد رو زمین
کوک: ا،تتتتتتتتتتتتتت .... تو...تو چیکار کردی؟ها؟
×اخی کوچولو ناراحت شدی؟
راوی
کوک سرشو انداخت پایین و تا اِوان خواست با پا بزنه کوک پاشو مگه داشت و با چشمای برزخی نگاهش کرد جوری که رعشه ای به تن اِوان افتاد
کوک: یادتون رفته کیم؟استخونای خورد شده برادرت رو چطوری خاک کردی؟
÷عوضی چطوری میتونی اسمشو بگی
کوک: ا.ت بعد از رفتنت...
۳۰❤️🩹
استینمو پاره کردم و بستم دور پام و به سمت مخالفی دویدم
کوک ویو
ایستادم و دستامو به کمرم زدم نفسمون بیرون دادم
کوک: دختر من غیر از تو کسی نمیخواستم چطور از صدای نفسام میترسی...
برگشتم خونه و تو اینه به خودم با اون گردنبند نگاه کردم مجابم میکرد برم دنبالش اما خونریزیم نمیزاشت بدوم دنبالش پانسمان دور شکمم رو عوض کردم و گلدون خورد شده رو از رو زمین جمع کردم
کوک:خدا این چه شبی بود دیگه...ساعت ۵ شده و فردا روز دقیق کریسمسه کاش برگرده و باز بهونه بیاره
ا.ت ویو
سیدم به خونه خرابه ای و رفتم داخلش...فرش داشت پام درد میکنه خدا...شیشه رفته توش شاید نباید اینقدر میرفتم
ا.ت: خدا چرا من اینقدر ترسوم
ویو ساعت شش
بالاخره شیشه رو از تو بدنم در اوردم و پامو با برفا شستم و دوباره روشو بستم تا خواستم بخوابم صدایی امد
×اِوان دیشب داشتم تو کوچه سیگار میکشیدم دیدم برفا قرمزه و پسره جئون دستش رو گرفته و شکمش و زانو زده
÷جدی؟زخمش بدتر شده پس...ولی چیکار میکرد بیرون؟
×همینو بگو کدوم کله خری با ....
حرفش با دیدن من نصفه موند
×تو کی هستی؟
ا.ت: من...من...
÷اینجا چیکار میکنی خوشگل خانوم؟بدنت یخ میزنها
×بیا امشب در خدمتت باشیم
ا.ت: شما ها کی هستید؟!چطوری جونگکوک رو میشناسید
÷اوه اوه اوه فکر کنم اینم میشناسش...ببینم چیکارشی
ا.ت: من..خب...همسایشم
جفتشون زدن زیر خنده
×نکنه این خونته خوشگل خخخ
ا.ت: خ..خب
÷هیس بیخیال فرقی نمیکنه که
امد طرفم تا خواست دستمو بگیره آن مشکیای دیدن که زد تو دهنش و یارو که اسمش اِوان بود افتاد اونور
کوک: دستت بهش نمیخوره(صدای خیلی کلفت)
×بَه آقای جئون چطوری...زخمت چطوره
کوک توجهی نکرد و برگشت سمتم داشتم از ترس میلرزیدم اما باز ترس از کوک رو به اونا ترجیح میدم سریع دستامو باز کردم و امدم برم بغلش که....که...با پایی که خورد تو کلیش چند قطره خون ریخت رو برفا
ا.ت: کوککککک(جیغ)
÷رفیق منو میزمی؟
بلند شد و شروع کردن دعوا کردن دو به یک گوشیمو دراوردم و شماره پلیسو زدم و جیغ کشیدم
ا.ت: اگه ولش نکنید زنگ میزنم پلیس(داد)
÷توی هرزه...(کوک زد تو دهنش)
کوک: خفه شو
دو باره به سمت هم حمله کردن و خواستم زنگ بزنم ولی یکیشون گوشیمو از دستم کشید و یه چک زد تو گوشم و افتادم رو زمین
کوک ویو
جیغ کوتاه ا،تو شنیدم و بهش نگاه کردم که سرش خورد با دیوار و افتاد رو زمین
کوک: ا،تتتتتتتتتتتتتت .... تو...تو چیکار کردی؟ها؟
×اخی کوچولو ناراحت شدی؟
راوی
کوک سرشو انداخت پایین و تا اِوان خواست با پا بزنه کوک پاشو مگه داشت و با چشمای برزخی نگاهش کرد جوری که رعشه ای به تن اِوان افتاد
کوک: یادتون رفته کیم؟استخونای خورد شده برادرت رو چطوری خاک کردی؟
÷عوضی چطوری میتونی اسمشو بگی
کوک: ا.ت بعد از رفتنت...
۳۰❤️🩹
- ۱۵.۵k
- ۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط